سایت تفریحی و سرگرمی قندون

مجموعه ای از بهترین و جدیدترین مطالب

سایت تفریحی و سرگرمی قندون

مجموعه ای از بهترین و جدیدترین مطالب

عجیب ترین نام های ایرانی(برگرفته از مرکز آمار ایران)

۱-نام های در تضاد با جنسیت

مهین رضا٬زن٬همدان

سینا٬زن٬آمل

پری تک٬مرد٬میناب

ولی بانو٬مرد٬تهران

پریا٬مرد٬زابل

یاسمین خان٬مرد٬میانه

۲-نام های جغرایایی

آمریکا٬زن٬آبادان

اروپا٬مرد٬همدان

دریاقلی٬مرد٬شهرکرد

بغداد٬مرد٬بندرعباس

بوشهر٬مرد٬ممسنی

اهواز٬مرد٬اهر

۳-نام های زمانی

امروز٬مرد٬میانه

تیرماه٬مرد٬سراب

روزعلی٬مرد٬شهرکرد

اذان وقت٬مرد٬اردبیل

فوری٬زن٬تهران

شب چراغ٬زن٬ایذه

۴-نام های حیوانی

پشه٬مرد٬سرکان

تیله گرگ٬مرد٬یاسوج

سید گرگ الله٬مرد٬ممسنی

ساس٬مرد٬شیراز

بزعلی٬مرد٬درگز

کلاغ٬مرد٬کهنوج

۵-نام های نباتی

انگور٬مرد٬ایرانشهر

تریاک٬مرد٬رامهرمز

زردآلو٬مرد٬خرم آباد

فلفل٬مرد٬ممسنی

گیلاس٬زن٬اردبیل

نخود٬زن٬میناب

۶-نام های وصفی

روسپی٬زن٬مرودشت

قیمتی٬زن٬سنقر

سوخته٬مرد٬فارسان

فقیر٬مرد٬لنجان

فتنه٬زن٬سیرجان

قاچاق٬مرد٬الشتر

متن کتاب اول دبستان(طنز)

متن کتاب اول دبستان(طنز)

الفبا از پ٬و٬ل شروع میشه.بابا دیگه آب نمیده جون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده.دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره .مرغا هورمون خوردن و خروس شدن٬خروسا مامانی شدن برا مرغا عشوه میان و ناز میکنن٬سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمیکنند.چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره٬شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن؛مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند گیساشو ببافه.دارا و سارا رفتن فرانسه و کبابی باز کردن.کوکب خانم رفته تایلند و مایکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده.کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه.روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست.حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی میکنه.آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمیتونه پرت کنه.شیرین٬خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی.رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی.پتروس از بس با دوست دختراش چت کرده انگشت درد گرفته و دیگه نمیتونه انگشتشو بکنه تو دیوار سد.خانواده آقای هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن چوپان دروغگو بهشون گوشت خر فروخته

داستان جالب انیشتین و راننده اش

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها وتدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک میگرفت راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت؛ بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه  دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی میکند! راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چراکه انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمیشناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سخت از وی بپرسند او چه می کند کمی تردید داشت. به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درآمد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت:سوالات به قدری ساده هستند که راننده من نیز میتواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخاست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!